دلایل قابل تعمق عدم حمایت چین در جنگ ۱۲ روزه، از ایران!

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از روزنامه ایران، حامد وفایی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و صاحبنظر مسائل چین درباره نقشآفرینی این کشور در تحولات برآمده از جنگ ۱۲ روزه گفت:
* در ایام جنگ، برخی از اندیشکدههای چینی از یک ضربالمثل سنتی یاد میکردند؛ «نشستن بر بلندای کوه و نظاره نبرد ببرها». این مثل در ادبیات چینی به معنای بیطرفی عامدانه در بحرانهایی است که هزینهاش برای چین بالاست و منافع فوریای در آن دیده نمیشود.
*واقعیت این است که اگر ایران خواهان نوعی بازدارندگی مؤثر در روابط خود با چین است، باید مسیر گسترش واقعی و پایدار روابط اقتصادی را در پیش گیرد؛ به هر حال ما، چون با چین مرز مشترک نداریم، باید از منظر ژئواکونومیک و بهرهگیری از ظرفیت چین به بازدارندگی ژئوپلیتیک دست یابیم.
*کشورهایی، چون عربستان و امارات با گره زدن بخشهایی از اقتصاد خود به چین موفق شدهاند در بزنگاهها واکنشهایی هرچند نرم، اما سنجیده و مؤثر از پکن دریافت کنند.
* چین در برنامههای صدسالهاش، پس از پایان موفقیتآمیز صد ساله اول که فقر مطلق را ریشهکن کرد، در مسیر تبدیل شدن به کشوری قدرتمند در حال توسعه قرار دارد. این کشور با آگاهی از تلههای امنیتی که رقبای غربیاش طراحی کردهاند، به دنبال پرهیز از درگیریهای مستقیم و ورود به چالشهای امنیتی است. نمونه بارز این سیاست، حفظ فاصله از منازعاتی است که هزینه بالایی داشته و سود کمی برای امنیت ملی چین دارد. در واقع، چین تلاش میکند تا از دام تقابل مستقیم با قدرتهای مسلط مانند ایالات متحده اجتناب کند و تنها در شرایط بسیار خاص، مانند دفاع از امنیت ملی خویش، وارد تنش میشود.
* انتظار حمایت نظامی مستقیم و کامل چین از کشورهایی مانند ایران، مشابه رویکرد آمریکا بر اساس منطق و منافع خود چین، دور از واقعیت است. چین ممکن است رفتارهای یکجانبه آمریکا را محکوم کند و حمایت سیاسی یا اقتصادی ارائه دهد، اما نوع حمایت او باید در چهارچوب عقلانیت و مصالح ملی خودش تحلیل شود.
* ما میخواهیم از چین در بزنگاههای امنیتی انتظار واکنش داشته باشیم، اما جایگاه خود را در ذهنیت راهبردی پکن تثبیت نکردهایم. کشورهای دیگر مانند عربستان و امارات با پیوندهای عمیق اقتصادی، بخشی از زنجیره ارزش چین شدهاند و توانستهاند در لحظات بحرانی واکنشهایی هرچند نرم از آن بگیرند. اما ایران، تنها در زمان نیاز به سراغ چین رفته است، بیآنکه در اقتصاد، انرژی، کشاورزی یا صنعت جای پایی پایدار برای خود تعریف کرده باشد. اگر ما نتوانیم سهم خود را در زنجیره ارزش چین تثبیت کنیم، نباید انتظار داشته باشیم که چین در حوزه امنیتی از ما دفاع کند.
*یکی از دلایل مهمی که باعث شده نگاه چین به ایران در سالهای اخیر تغییر کند، نه فقط فشار تحریمها بلکه رشد فزاینده قدرت چین و تغییر محاسبات انرژی آن کشور بوده است. تحریمهایی که آمریکا بر صادرات نفت ایران به چین اعمال کرد، ظاهراً برای فلج کردن اقتصاد ایران بود، اما در لایههای زیرین، هدفی هوشمندانهتر دنبال میشد: کاهش وابستگی چین به نفت ایران و سوق دادن آن به سوی تنوعبخشی به منابع انرژی. نتیجه چه شد؟ سهم ایران از واردات نفت چین که زمانی قابل توجه بود، امروز به حدود ۱۰ درصد رسیده است و دیگر آن هراس قدیمی که اگر ایران آسیب ببیند، امنیت انرژی چین مختل میشود، رنگ باخته است. چین امروز میتواند از روسیه، عربستان، اوگاندا و دیگر کشورها نفت وارد کند و همین تنوعطلبی انرژی، وزن راهبردی ایران را در محاسبات پکن کمرنگتر کرده است.
* ایران برای آنکه جایگاه راهبردی خود را بازیابی کند، باید وارد گفتوگوی راهبردی واقعی با چین شود. روابط نباید صرفاً به سفرهای رسمی، قرائت بیانیهها یا تکرار شعارهایی مثل جاده ابریشم، محدود بماند. باید استراتژیستهای دو کشور روبهروی یکدیگر بنشینند و نقش ایران را در تحقق ابتکارات چین تبیین کنند.