خرید میلگرد و ورق آهن پیش از پایان سال؛ تصمیمی منطقی است یا ریسک بالایی دارد؟
در ماههای منتهی به پایان سال، بازار فولاد ایران وارد چرخهای میشود که در آن تفسیر نرخ صرفاً بر پایه قیمت جهانی، دلار یا تغییرات بورس کالا امکان ارائه تصویر دقیق را ندارد.

دلیل این مسئله نه اتفاقی ناگهانی، بلکه همزمانی تقاضای حجمی در صنعت و ساختوساز است؛ دورهای که پروژههای اسکلتسازی، سقف، تیرچهبلوک و بتنریزی همزمان با واحدهای صنعتی و تولیدکنندگان بزرگ به مرحله تأمین انبوه فولاد میرسند. این تناظر مصرف در عمل بیشتر از نمودارهای قیمتی بر بازار تأثیر میگذارد و به همین علت، بررسی قیمت میلگرد روزانه در این مقطع ابزاری برای پیشبینی کف و سقف نرخ نیست، بلکه نشاندهنده شدت مصرف و سرعت گردش بار در زنجیره توزیع است.

فشار مصرف و تغییر نقش نرخ در پایان سال
پایان سال معمولاً دورهای است که پروژههای عمرانی پس از طی مراحل اولیه، وارد فاز مصرف سنگین فولاد میشوند. این مصرف سنگین، ارتباط مستقیمی با اسکلت، سقف و زیرکار پروژه دارد؛ به همین دلیل پشتوانه آن انتخاب یا ذخیرهسازی نیست، بلکه نیاز جاری روزانه است. در همین زمان، کارخانههای سازههای فلزی و صنایع مخازن، تجهیزات، سالن و دهانههای صنعتی نیز به سمت تکمیل ظرفیت خود حرکت میکنند. همین رفتار همزمان، سبب افزایش دامنه مصرف میشود و پیش از آنکه قیمت روزانه ورق یا میلگرد افزایش لحظهای داشته باشد، فرآیند محدودشدن موجودی آغاز میشود.
دلایل اصلی موج مصرف در پایان سال:
- شروع اجرای سقف و شبکههای تیرچهبلوک
- تکمیل اسکلت و خرپا
- نیاز صنایع به ذخیره برای ابتدای سال بعد
- تسویه پروژهها و بسته شدن دورههای مالی
در چنین شرایطی بازار برخلاف تصور عمومی، نه بهسرعت جهشی میشود، نه افت شدید دارد، بلکه رفتار آن بر اساس «ثبات در دامنه بالا» و «افزایش ملایم و غیر بازگشتی» شکل میگیرد.
رفتار قیمتی کنترلشده اما غیرقابل بازگشت سریع
در اغلب سالها، نرخ فولاد در این دوره دچار شوک یا جهش غیرمنطقی نمیشود، اما کاهش نیز اتفاق نمیافتد؛ زیرا اصولاً کاهش نرخ نیازمند کاهش مصرف است، و بازار در این مقطع دقیقاً در اوج مصرف قرار دارد. همین تناقض ظاهری موجب میشود قیمت میلگرد روزانه در ظاهر آرام اما در عمق ثابت و رو به بالا حرکت کند. به دلیل اینکه مصرف نه دورهای بلکه پیوسته است، هر حرکت جزئی در نرخ، به شکل تثبیت و نه بازگشت دیده میشود.
ویژگیهای رفتاری نرخ در پایان سال:
- افزایش آرام اما با دوام
- ثبات نرخ پس از رسیدن به قلههای کوتاه
- کاهش تنها در صورت توقف مصرف (که وجود ندارد)
- افزایش اهمیت تحویل نسبت به خود عدد نرخ
در همین بازه است که سازنده یا پیمانکار باید تشخیص دهد که تحلیل نرخ، جایگزین برنامه زمانبندی پروژه نیست.

میلگرد ۸ به عنوان شاخص مصرف پروژهها
میلگرد ۸، برخلاف تصور عمومی، از حساسترین مقاطع فولادی در پایان سال است. دلیل آن مصرف پیوسته و غیرمقطعی این سایز در شبکه سقف و خرپا است. در سقفهای تیرچهبلوک، این مقطع نقش تثبیتی دارد و تا پایان اجرای سقف، مصرف آن منظم و بدون توقف است. از همین رو تغییر قیمت میلگرد ۸ نه فقط نشانگر تغییر نرخ، بلکه نشاندهنده ورود پروژهها به موج همزمانی مصرف است.
کاربردهای پیوسته میلگرد ۸:
- تقویت شبکه تیرچه و سقف
- اجرای خرپا و مهار آرماتورهای سبک
- تثبیت نقاط اتصال در سقف
- نقش نگهدارنده در بتنریزی مرحلهای
این مقطع معمولاً زودتر از سایر سایزها نشانههای بازار را آشکار میکند؛ یعنی قبل از آنکه قیمت مقاطع سنگین دچار تغییر شود، نشانهها در مقاطع سبک دیده میشود و این مسئله تصویر دقیقی از وضعیت عرضه و مصرف ارائه میکند.
ورق فولادی؛ شاخص پیشنگر بازار
ورق فولادی در پایان سال هم برای اسکلت، هم برای سالن و هم برای مخازن مصرف میشود. این تنوع مصرف موجب میشود تغییر قیمت روزانه ورق معمولاً زودتر از حرکت میلگرد مشاهده شود. در دورههایی که ورق به مرحله محدودیت تحویل میرسد، فاصله کوتاهی بعد از آن، بازار مقاطع طویل نیز با همان الگوی فشار عرضه مواجه میشود.
حوزههای مصرف ورق در پایان سال:
- سالنهای دهانه صنعتی
- تجهیزات و دیوارههای سازهای
- خطوط لوله، مخازن و اتصالات
- پوشش و تکمیل سوله
به دلیل چندمنظوره بودن ورق، هر تغییر در زمان تحویل و قیمت آن، معیار زودهنگامی برای تشخیص دمای بازار محسوب میشود.
تأخیر در خرید و مسئله زمان در مقابل نرخ
در پروژهای که در فاز سقف، تیرچه، بتنریزی یا اسکلت فلزی قرار دارد، تأمین مصالح نه انتخاب بلکه مقطع اصلی تداوم کار است. در چنین موقعیتی، توقف خرید مصالح مستقیم به توقف اجرا تبدیل میشود. این توقف نهتنها موجب تحمیل هزینههای جانبی میشود، بلکه باعث انتقال پروژه به نقطهای میشود که تأمین مصالح در شرایط محدودیت زمانی و افزایش سفارشگذاری انجام گیرد.
تبعات توقف تأمین:
- پرداخت نیروی انسانی بدون پیشرفت
- افزایش هزینه انبار، کارگاه و تجهیز
- از دست رفتن زمانبندی بتنریزی
- ضرورت خرید در نقطه اوج مصرف
- کندی تحویل و انتقال پروژه به ماه بعد
در نگاه پروژهای، کاهش نرخ به معنای بهبود شرایط نیست وقتی که زمان اجرا از دست برود.
تفاوت دو الگوی تصمیمگیری
در پایان سال، تصمیم خرید فولاد باید بر اساس نقطه قرارگیری پروژه صورت گیرد. اگر پروژه در مرحله اجرا باشد، تصمیم قیمتی در برابر تصمیم زمانی وزن کمتری دارد. اگر پروژه در مرحله غیرمصرفی باشد، امکان رصد نرخ وجود دارد.
دو الگوی تصمیم:
- پروژه فعال = تصمیم زمانمحور
- پروژه غیر فعال = تصمیم نرخمحور
این تفکیک نه راهنمای خرید، بلکه واقعیت چرخه مصرف در پایان سال است.

جمعبندی بازار
بازار فولاد در پایان سال، تحت تأثیر شدت مصرف داخلی و نه تغییر نرخ جهانی، در دامنهای بالا تثبیت میشود و حتی در صورت ثبات ارز، الگوی رفتاری آن ثبات در سطح بالاتر یا افزایش ملایم است. در این دوره قیمت میلگرد روزانه و قیمت روزانه ورق شاخصهایی برای اندازهگیری شدت تقاضا هستند نه ابزار تشخیص کاهش یا جهش نرخ. میلگرد ۸ نیز به دلیل نقش مستمر در سقف و خرپا، زودتر از سایر مقاطع، وضعیت فشار مصرف را منعکس میکند و از همینرو به عنوان شاخص حساس بازار در پایان سال عمل میکند.
تصویر کلان این مقطع نشان میدهد بازار فولاد نه در وضعیت جهشی قرار دارد، نه در مسیر افت؛ بلکه در موقعیتی متکی بر مصرف مستمر تثبیت شده است؛ یعنی فولاد در این دوره نه ابزار ذخیرهسازی، بلکه عنصر ادامه اجرا است و مسیری که طی میکند تابع زمان مصرف پروژههاست نه نوسان لحظهای نرخ.

به نظر شما برای پروژهای که تازه وارد مرحله سقف شده، بهترین زمان خرید کی هست؟ واقعاً آخر سال خرید کنیم بهتره یا ریسک داره؟
اگر پروژه وارد فاز سقف شده، تعلل در خرید معمولاً به ضرر تمام میشود. در این مقطع، زمان از نرخ مهمتره. پایان سال دوره اوج مصرفه و هر تأخیر باعث توقف اجرا و افزایش هزینههای جانبی میشه. پس خرید مرحلهای و بهموقع منطقیتره.