اندیشه و دین

تاثیر عمیق اندیشه های فلسفی و عرفانی سهروردی بر هنر ایرانی

به گزارش خبرنگار مهر، شیخ شهاب‌الدین یحیی سهروردی، معروف به شیخ اشراق یا شیخ شهید، یکی از درخشان‌ترین چهره‌های فلسفه و عرفان اسلامی است که با بنیان‌گذاری مکتب فلسفه اشراق، پلی میان حکمت ایران باستان، فلسفه نوافلاطونی و عرفان اسلامی زد. اندیشه‌های او که بر پایه نور، معرفت شهودی و سلسله مراتب وجود بنا شده است، نه تنها بر سیر تطور فلسفه در جهان اسلام تأثیر گذاشت، بلکه روح حاکم بر هنر ایرانی را نیز عمیقاً دگرگون ساخت و الهام‌بخش هنرمندان در طول قرن‌ها بود. این گزارش به بسط و شرح اندیشه‌های عارفانه سهروردی، بررسی نسبت آن با تصوف و دیگر مکاتب فلسفی، و تبیین تأثیر عمیق این دیدگاه‌ها بر ابعاد گوناگون هنر ایرانی می‌پردازد.

عالم نور و شهود

هسته اصلی فلسفه سهروردی، جهان‌بینی مبتنی بر نور و وجود نوری است. او معتقد بود که هستی، در تمامی مراتب خود، تجلی نور است که از منبعی یگانه به نام نورالانوار سرچشمه می‌گیرد. این دیدگاه، که ریشه در سنت‌های عرفانی و برخی حکمت‌های باستانی دارد، به سهروردی اجازه داد تا نظامی فلسفی و عرفانی جامع ارائه دهد. در رأس سلسله مراتب وجود، نورالانوار قرار دارد. این نور، نه تنها منبع هستی، بلکه خیر محض، علت غایی و نقطه بازگشت همه چیز است. نورالانوار، ذاتاً نامحدود، نامتناهی و متعالی است و هیچ صفتی را نمی‌توان به طور کامل بر آن اطلاق کرد. او همچون واحد در فلسفه نوافلاطونی، مبدأ صدور عوالم دیگر است. از نورالانوار، مراتبی از نورهای مجرد و غیرمادی صادر می‌شوند که در فلسفه سهروردی به نورهای قاهر یا نورهای افلاکی معروفند. این صدور، نه از طریق خلق، بلکه از طریق اشراق یا افاضه نور صورت می‌گیرد. این فرآیند، در قالب قوس نزول توصیف می‌شود که طی آن، نور از مراتب عالی به مراتبی پایین‌تر تنزل می‌یابد. این تنزل، سلسله مراتبی از نورهای عقلی، مثالی و در نهایت، نورهای مادی را پدید می‌آورد.

یکی از مهم‌ترین و ابتکاری‌ترین مفاهیم سهروردی، عالم مثال یا عالم صور معلقه است. او این عالم را واسطه‌ای میان عالم عقول مجرد و عالم ماده محسوس می‌داند. در عالم مثال، صور اشیا به صورت مستقل، غیرمادی، و در عین حال دارای شکل و قوام وجود دارند. این عالم، جایگاه رؤیاهای صادقه، مکاشفات عرفانی، و حتی مفاهیم انتزاعی است که به صورت نمادین در این عالم تجلی می‌یابند. عالم مثال، دریچه‌ای است به سوی حقایق معنوی و بستری است که بسیاری از آثار هنری ایرانی، به ویژه نگارگری، توانسته‌اند آن را به تصویر بکشند.

نفس انسان از منظر سهروردی، خود نوری است که در ابتدا به عالم ماده تعلق دارد، اما قابلیت و استعداد صعود و بازگشت به سوی منبع نورانی خود را داراست. این صعود، از طریق سلوک اشراقی که ترکیبی از تهذیب نفس، معرفت شهودی و عشق به نورالانوار است، صورت می‌گیرد. سهروردی بر اهمیت بیداری از حجاب‌های مادی و غرق شدن در نور حق تأکید داشت. سلوک او، مسیری برای رسیدن به اتحاد یا اتصال با نورالانوار است، هدفی که در عرفان اسلامی نیز به شدت مورد تأکید قرار دارد.

سهروردی جوهر اولیه عالم مادی را هباء معرفی می‌کند. هباء، در دیدگاه او، نه یک ماده کاملاً بی‌شکل و تاریک، بلکه جوهری نورانی، لطیف و غیرمادی است که قابلیت پذیرش صور مختلف و تجلی یافتن در اشکال گوناگون را دارد. این مفهوم، با اندیشه‌های عرفانی مبنی بر اینکه همه اوست و تجلی حق در همه چیز، همخوانی دارد و تمایزی اساسی با مفهوم ماده اولیه در فلسفه ارسطویی ایجاد می‌کند.

نسبت اشراق با فلسفه و حکمت ایرانی

فلسفه سهروردی در خلاء شکل نگرفته است، بلکه در بستر غنی سنت فلسفی و عرفانی ایران پدید آمده و با آن در تعامل بوده است. درک این نسبت‌ها، به فهم عمیق‌تر جایگاه سهروردی و ابتکارات او کمک می‌کند.

در خصوص نسبت مکتب اشراق با فلسفه مشاء باید گفت هر دو مکتب به عقلانیت، برهان منطقی و نظام‌مند بودن فلسفه اهمیت می‌دهند. ابن‌سینا و فارابی نیز همانند سهروردی، به وجود سلسله مراتبی از عقول مجرد و نقش آن‌ها در شناخت عالم معتقد بودند. هر دو به حرکت از عقل به سوی ماده و شناخت آن توجه داشتند.

نقطه اصلی تمایز، در تأکید سهروردی بر شهود و تجربه عرفانی است. در حالی که مشائیان، دانش حقیقی را عمدتاً از طریق استدلال عقلی و علم حصولی به دست می‌آورند، سهروردی علم حضوری یا مشاهده مستقیم را که از طریق اشراق حاصل می‌شود، برتر می‌دانست. مفهوم عالم مثال در فلسفه سهروردی، که دارای صور خیالی و نیمه‌مادی است، در فلسفه مشاء به این شکل و با این جزئیات وجود ندارد. ابن‌سینا عوالم را به مجرد، مادی و عقلی (متصل به عقل فعال) تقسیم می‌کند، اما عالم مثال سهروردی، جایگاهی متمایز و واسطه‌ای بین این دو دارد.

درباره ارتباطی که مکتب اشراق با فلسفه صدرایی یا حکمت متعالیه دارد باید گفت صدرالمتالهین شیرازی، که خود از بزرگترین فیلسوفان پس از سهروردی است، عمیقاً تحت تأثیر او قرار داشت. صدرالمتالهین با ارائه اصالت وجود و حرکت جوهری، بنیادهای فلسفه را دگرگون ساخت و بسیاری از مفاهیم سهروردی را در چارچوبی جامع‌تر و با جزئیات بیشتری تبیین کرد. او نیز مانند سهروردی، بر یگانگی فلسفه و عرفان و امکان اتحاد عقل با عقل فعال (یا همان نورالانوار) تأکید داشت.

با این حال، دیدگاه صدرالمتالهین در مورد ماده و صورت، و نیز مفهوم حرکت جوهری که جوهر اشیا را در معرض دگرگونی دائمی می‌داند، رویکرد سهروردی به ماده و صور ثابت در عالم مثال را تکمیل‌تر کرد. صدرالمتالهین نیز بر علم حضوری تأکید داشت، اما آن را به گونه‌ای نظام‌مندتر در چارچوب فلسفی خود جای داد.

سهروردی را می‌توان یکی از مهم‌ترین فیلسوفانی دانست که توانست مفاهیم عرفانی را در قالبی فلسفی و منطقی ارائه دهد. مفاهیمی چون عشق الهی، فنا، بقا، سیر و سلوک، و رهایی از بندهای نفسانی، که در عرفان اسلامی، به ویژه در آثار مولوی، حافظ، عطار و سنایی، جایگاه ویژه‌ای دارند، در اندیشه‌های سهروردی نیز بازتابی عمیق یافته‌اند. سهروردی با فلسفه اشراق خود، به این مفاهیم، بنیان‌های عقلی و شهودی مستحکمی بخشید. در حالی که عرفای بزرگ بیشتر با زبان شعر، تمثیل و بیان تجربیات درونی به تبیین حقایق می‌پردازند، سهروردی با زبان فلسفی و ابزارهای عقلی، به این مفاهیم عمق بخشید. او تلاش کرد تا پل میان عقل و دل بزند و نشان دهد که حقایق عرفانی، قابل درک و تبیین عقلانی نیز هستند.

تأثیر سهروردی بر هنر ایران، فراتر از یک تأثیر فکری صرف است؛ این تأثیر در تار و پود بسیاری از آثار هنری، از معماری گرفته تا نگارگری و ادبیات، تنیده شده است.

معماری ایرانی، به خصوص در بناهای مذهبی و عرفانی مانند مساجد، همواره بر استفاده خلاقانه از نور تأکید داشته است. نورگیرهای سقفی، پنجره‌های بزرگ با شیشه‌های رنگی، و حیاط‌های مرکزی که نور خورشید را به فضاهای درونی هدایت می‌کنند، همگی ابزارهایی برای تجسم عالم نور سهروردی هستند. این نورپردازی‌ها، فضایی روحانی، آرامش‌بخش و مراقبه‌گونه ایجاد می‌کنند که یادآور عالم مثال و نورالانوار است. تکرار نقوش هندسی منظم و متقارن، و همچنین طرح‌های اسلیمی که بی نهایت ادامه می‌یابند، در کاشی‌کاری‌ها، گچ‌بری‌ها، و مقرنس‌ها، می‌توانند نمادی از نظم و سلسله مراتب عالم وجود از دیدگاه سهروردی باشند. این نقوش، با ظرافت و دقت خود، حس عالم مجرد، نظم الهی و حرکت رو به کمال را القا می‌کنند.

نگارگری ایرانی، به ویژه در دوره‌های طلایی خود مانند صفویه، توانست عالم مثال سهروردی را به شکلی استادانه به تصویر بکشد. صحنه‌هایی از معراج پیامبران، باغ‌های بهشتی، مجالس عرفانی، و تصویر شخصیت‌های قدیس، با رنگ‌های درخشان، جزئیات دقیق و فضایی آمیخته با واقعیت و خیال، بازتابی از جهان‌بینی سهروردی هستند. هنرمندان نگارگر، با قلم و رنگ، مفاهیم انتزاعی و نورانی را ملموس می‌ساختند.رنگ‌ها در نگارگری ایرانی، دارای ارزش نمادین و عرفانی عمیقی هستند. رنگ طلایی، که نماد نور و تجلی الهی است؛ آبی فیروزه‌ای، که یادآور آسمان و عالم ملکوت است؛ و سبز، که نماد حیات و کمال است؛ همگی با فلسفه اشراق سهروردی و مفهوم نور در آثار او همخوانی دارند.

بسیاری از شاعران بزرگ ایرانی، از جمله مولوی، حافظ، و عطار، از مفاهیم سهروردی الهام گرفته‌اند. استعاره‌های نور، خورشید، شمع، و روشنایی در اشعار عرفانی، اغلب به معنای حقیقت مطلق، معرفت الهی، عشق عرفانی و حضور معشوق به کار رفته‌اند. این استعاره‌ها، ریشه در همان جهان‌بینی نوری سهروردی دارند.وصف مراحل سلوک، مبارزه با نفس (تاریکی)، و رسیدن به وحدت و وصال با معشوق (نور)، مضامینی کلیدی در شعر عرفانی هستند که به طور مستقیم با فلسفه سهروردی در ارتباطند. او با فلسفه اشراق خود، به این مضامین، جنبه‌ای عقلانی و شهودی بخشید و راه را برای تعمیق آن‌ها در ادبیات هموار کرد.

شیخ شهاب‌الدین سهروردی، با ارائه فلسفه‌ای بدیع و عمیق که بر پایه نور، شهود و سلسله مراتب وجود استوار است، نه تنها جایگاه مهمی در تاریخ فلسفه اسلامی یافت، بلکه میراثی گران‌بها برای هنر ایران بر جای گذاشت. اندیشه‌های او، الهام‌بخش هنرمندان برای تجسم عالم نور، معنویت و زیبایی متعالی شد و به هنر ایرانی، عمق و غنایی عرفانی بخشید که آن را از دیگر مکاتب هنری متمایز می‌سازد. فلسفه اشراق سهروردی، همچنان به عنوان منبعی غنی برای درک عمیق‌تر پیوند میان عقل، شهود و زیبایی در فرهنگ و هنر ایرانی باقی مانده است.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
آماده برای کشف ی سفر مجازی … ورزش با ساعت هوشمند عکاسی با طعم هدفون های 2023