مدارس و دانشگاه

در دنیای پرتحول امروز، مدارس و دانشگاه نقشی اساسی در شکل‌دهی و تربیت نسل‌های آینده برعهده دارند. اگر بخواهیم جامعه‌ای بالنده و توسعه‌یافته داشته باشیم، نخستین گام آن است که به کیفیت نظام آموزشی خود توجه ویژه‌ای داشته باشیم؛ چراکه آموزش در مدارس و سپس در دانشگاه‌ها به‌عنوان دو مرحله مهم در شکل‌گیری شخصیت، دانش و مهارت‌های نسل جوان عمل می‌کند. آنچه فرزندان ما در طول سال‌های تحصیل می‌آموزند، از رفتارها و الگوهای اجتماعی گرفته تا مهارت‌های تخصصی و حرفه‌ای، مستقیماً بر آینده آن‌ها و در نتیجه بر آینده کشور تأثیر می‌گذارد.

اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم، درخواهیم یافت که جوامع پیشرو همیشه از رهگذر بهبود نظام آموزشی و سرمایه‌گذاری بر مدارس و دانشگاه به پیشرفت‌های چشمگیری در حوزه‌های علمی، فرهنگی و اقتصادی دست یافته‌اند. آنچه در این مسیر بیش از هر چیز اهمیت دارد، ایجاد پیوندی منطقی و هم‌افزا بین مدارس (دوره ابتدایی و متوسطه) و دانشگاه‌ها است. مدارس به‌عنوان ریشه و پایه نظام آموزشی، باید دانش‌آموزان را برای ورود به دانشگاه آماده کنند، و دانشگاه‌ها نیز با بالابردن سطح علمی و مهارتی دانشجویان، آنان را برای ورود به بازار کار و زندگی اجتماعی هدفمند و مؤثر مهیا سازند.

مدارس و دانشگاه

اهمیت نقش مدارس و دانشگاه‌ها در جامعه

برای درک جایگاه واقعی مدارس و دانشگاه کافی است به خروجی نهایی این دو نهاد آموزشی توجه کنیم: فارغ‌التحصیلانی که قرار است اداره‌کنندگان آینده جامعه باشند. این فارغ‌التحصیلان یا جوانانی که پس از پایان دوران تحصیل وارد عرصه‌های مختلف کاری، پژوهشی، مدیریتی و هنری می‌شوند، شالوده اصلی توسعه پایدار را شکل می‌دهند. بنابراین، چنانچه نظام آموزشی در هر مرحله با خلل مواجه شود یا نتواند نیازهای زمانه را تشخیص دهد، نتیجه آن تربیت نیروهایی خواهد بود که آماده مواجهه با چالش‌های واقعی جامعه نیستند.

در این میان، مدارس وظیفه دارند در سنین حساس شکل‌گیری شخصیت، به افراد اصول پایه‌ای زندگی جمعی، اخلاق، مسئولیت‌پذیری و مهارت‌های ابتدایی را بیاموزند. دانش‌آموزانی که در محیط مدرسه ارزش‌های اخلاقی، انضباط فردی، تعامل و همکاری گروهی را فرا می‌گیرند، در مراحل بعدی زندگی نیز این آموخته‌ها را سرمایه اصلی خود می‌دانند. در ادامه، دانشگاه‌ها نقش تکمیلی برعهده می‌گیرند؛ به این معنا که توانایی‌های تخصصی، مهارت‌های عملی، روش‌های پژوهش و نگرش انتقادی را در دانشجویان تقویت کرده و زمینه را برای ورود خلاقانه و مؤثر آنان به بازار کار فراهم می‌کنند.

توجه کافی به اهمیت و نقش مدارس و دانشگاه سبب می‌شود که مدیران و سیاست‌گذاران حوزه آموزش، برنامه‌ریزی‌های دقیقی را برای تدوین و اجرای سیاست‌های آموزشی و فرهنگی انجام دهند. اگر مدارس ضعیف باشند، ورودی‌های دانشگاه از کیفیت لازم برخوردار نخواهند بود و در نتیجه دانشگاه‌ها نیز نمی‌توانند به بالاترین سطح بازدهی برسند. از سوی دیگر، اگر دانشگاه‌ها از ابزارها و منابع کافی برخوردار نباشند، تلاش‌های مدارس نیز ناقص می‌ماند. بنابراین چرخه ارتباطی و همکاری پیوسته بین این دو نهاد، مهم‌ترین تضمین برای رشد و بالندگی نسل‌های آینده محسوب می‌شود.

تربیت اجتماعی و اخلاقی در مدارس

سال‌های تحصیل در مدرسه، از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه، دورانی سرنوشت‌ساز برای شکل‌گیری بنیان‌های فکری و اخلاقی فرزندان ما است. در این دوره، نوجوانان و جوانان نه‌تنها مطالب درسی را می‌آموزند، بلکه ارزش‌های اجتماعی، مهارت‌های برقراری ارتباط، توانایی حل مسئله و نحوه همکاری جمعی را نیز تمرین می‌کنند. با توجه به اینکه مدرسه جایی است که دانش‌آموزان بیشترین زمان روزانه خود را در کنار همسالان و معلمان می‌گذرانند، این فضا می‌تواند به بستری برای رشد اخلاقی و اجتماعی بدل شود.

نقش مدرسه در ایجاد حس همدلی، مسئولیت‌پذیری و اعتمادبه‌نفس بسیار کلیدی است. وقتی دانش‌آموزان از سنین کم یاد می‌گیرند که به نظرات دیگران احترام بگذارند، انتقادپذیر باشند و در کنار هم مسائل را حل کنند، در آینده نیز این رویه را در جامعه بزرگ‌تر پیاده خواهند کرد. به‌ویژه در دنیای امروز که مهارت‌های نرم (Soft Skills) مانند مهارت‌های ارتباطی، کار تیمی، خلاقیت و انعطاف‌پذیری به‌اندازه دانش تخصصی ارزشمند است، مدارس باید برنامه‌ریزی منسجم‌تری برای پرورش این مهارت‌ها داشته باشند.

در این راستا، معلمان نقش الگو را برای دانش‌آموزان ایفا می‌کنند. یک معلم دلسوز و مطلع می‌تواند با رفتارها و روش‌های تدریس خود، دانش‌آموزان را به رفتارهای مثبت و سازنده سوق دهد. بدیهی است که تقویت فرهنگ یادگیری مشارکتی، انجام پروژه‌های گروهی، برگزاری کارگاه‌های مهارتی و حمایت از ابتکارات فردی دانش‌آموزان، همه و همه می‌تواند به شکل‌گیری شخصیت‌های قوی و مسئول کمک کند. در نهایت، چنین رویکردی موجب می‌شود که خروجی مدارس، پایه مناسبی برای ورود به دانشگاه‌ها باشد و دانش‌آموزان با ذهنی باز، روحیه پرسش‌گری و اخلاق حرفه‌ای بالا وارد مراحل بعدی تحصیل شوند.

دانشگاه‌ها و توسعه علمی

اگرچه مدارس زیرساخت‌های پایه‌ای را برای تعلیم و تربیت فراهم می‌کنند، اما دانشگاه‌ها مرحله‌ای فراتر از انتقال اطلاعات پایه‌ای هستند و بیشتر بر ایجاد توانمندی‌های تخصصی و مهارت‌های پژوهشی متمرکز می‌شوند. در مدارس و دانشگاه هریک تکمیل‌کننده دیگری هستند؛ مدارس به‌عنوان بستر اولیه رشد و دانشگاه‌ها به‌عنوان فضایی برای تعمیق تخصص، پژوهش و خلاقیت.

دانشگاه‌ها محیطی را فراهم می‌کنند که در آن دانشجویان، دانش نظری خود را با مهارت‌های عملی ترکیب نمایند. آن‌ها در محیط دانشگاه با اساتید و همکارانی در تعامل‌اند که پیشینه علمی و تجربیات گوناگونی دارند و می‌توانند الهام‌بخش ایده‌های نو باشند. از سوی دیگر، انجام فعالیت‌های پژوهشی و علمی به دانشجویان فرصت می‌دهد تا یاد بگیرند چگونه به‌طور مستقل فکر کنند، داده‌ها را تحلیل کنند و راه‌حل‌های نوآورانه ارائه دهند. در این میان، رشته‌های مختلف از علوم پایه تا علوم انسانی، هنر، مدیریت، مهندسی و پزشکی، هر یک در مسیری مجزا اما هم‌راستا می‌توانند به توسعه جامعه کمک کنند.

با رشد فنّاوری و ظهور مشاغل نو، نقش دانشگاه‌ها در پرورش نیروهای متخصص و خلاق برجسته‌تر از پیش شده است. فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، به‌ویژه در رشته‌های جدیدی مثل هوش مصنوعی، علوم داده، بیوتکنولوژی و…، می‌توانند به تحول در صنایع و اشتغال‌زایی کمک کنند. در این مسیر، دانشگاه‌های پیشرو نه‌تنها بر جنبه‌های علمی تمرکز می‌کنند، بلکه با آموزش مهارت‌های نرم، تربیت کارآفرینان جوان و ایجاد مراکز نوآوری و شتاب‌دهنده‌های استارت‌آپی، دانشجویان را برای ایفای نقشی فعال در جامعه آماده می‌سازند.

ضرورت هماهنگی بین مدارس و دانشگاه‌ها

برای دستیابی به حداکثر بهره‌وری از نظام آموزشی، باید پیوستگی و هماهنگی میان مدارس و دانشگاه وجود داشته باشد. این امر مستلزم آن است که سیاست‌گذاران آموزشی، طرحی جامع و فراگیر را تعریف کنند که در آن اهداف تربیتی و علمی از دوره ابتدایی تا تحصیلات تکمیلی به‌روشنی ترسیم شود. اگرچه مرحله مدرسه و دانشگاه دارای تفاوت‌های ساختاری و روش‌شناسی است، اما هدف اصلی هر دو تقویت توانایی‌های فردی و جمعی دانش‌آموزان و دانشجویان است.

بهترین رویکرد برای ایجاد هماهنگی، برقراری گفت‌وگوی مداوم بین مسئولان مدارس و اساتید دانشگاه‌ها است. می‌توان جلساتی را ترتیب داد که در آن مدیران مدارس، اساتید دانشگاه و حتی والدین، در خصوص برنامه‌های درسی، شیوه‌های آموزشی و انتظارات از خروجی نظام آموزشی به تبادل نظر بپردازند. به‌عنوان مثال، با هم‌اندیشی در حوزه‌های موردنیاز بازار کار و جامعه علمی، می‌توان دروس پایه را به‌گونه‌ای طراحی کرد که دانش‌آموزان را به سمت رشته‌های آینده‌دار و موردنیاز سوق دهد.

علاوه بر این، بازدیدهای دانش‌آموزی از دانشگاه‌ها و برگزاری نشست‌های مشترک بین دانش‌آموزان مقطع دبیرستان و دانشجویان رشته‌های مختلف، می‌تواند چشم‌انداز روشن‌تری از آینده تحصیلی و حرفه‌ای در ذهن نوجوانان ایجاد کند. در این صورت، آن‌ها با انگیزه بالاتر و انتخاب آگاهانه‌تری وارد دانشگاه می‌شوند و این مسئله به‌طور مستقیم بر کیفیت یادگیری و پیشرفت آنان تأثیرگذار است.

تربیت نسل خلاق و نوآور

یکی از اهداف اصلی نظام آموزشی در مدارس و دانشگاه باید پرورش خلاقیت و نوآوری باشد. خلاقیت نه‌تنها در رشته‌های هنری بلکه در رشته‌های علوم پایه، مهندسی و حتی در علوم انسانی نیز اهمیت بسیار زیادی دارد. کودک و نوجوانی که از بدو ورود به مدرسه یاد می‌گیرد خارج از چارچوب‌های کلیشه‌ای فکر کند و به دنبال راه‌حل‌های متفاوت بگردد، در آینده می‌تواند در دانشگاه و پس از آن در محیط کار، منبعی از ایده‌های نو و پیشرو باشد.

برای تربیت نسل خلاق، لازم است روش‌های تدریس تغییر کند. تدریس سنتی مبتنی بر حفظیات و آزمون‌های صرفاً تئوری، کمتر امکان پرورش خلاقیت را فراهم می‌آورند. در عوض، رویکردهای آموزشی فعال و مسئله‌محور (Problem-based Learning)، یادگیری تیمی، پروژه‌های عملی و استفاده از فناوری‌های آموزشی می‌تواند دانش‌آموزان و دانشجویان را در مسیر یادگیری بهتر و لذت‌بخش‌تر یاری کند. معلمان و اساتید نیز باید اجازه دهند دانش‌آموزان و دانشجویان سؤال بپرسند، فرضیه بسازند و حتی اشتباه کنند؛ زیرا اشتباه‌ها بخش مهمی از فرآیند خلاقیت و نوآوری هستند.

ترویج فرهنگ نوآوری در مدارس، زمینه را برای فعالیت‌های پیشرو در دانشگاه‌ها هموار می‌کند. در سطح دانشگاه، دسترسی به آزمایشگاه‌ها، کتابخانه‌ها و امکانات پژوهشی گسترده، فرصتی ایدئال است تا ایده‌های دانشجویان جان بگیرد و به طرح‌های موفق تبدیل شود. مراکز نوآوری و شتاب‌دهنده‌های استارت‌آپی در دانشگاه‌ها همگی می‌توانند پلی برای پیوند ایده به عمل باشند. به‌عبارت‌دیگر، هرچه سرمایه‌گذاری بر روی خلاقیت در مدارس بیشتر شود، ثمره آن را در دانشگاه‌ها و بازار کار بهتر خواهیم دید.

تأثیر مشارکت والدین و جامعه

بدون تردید، موفقیت نظام آموزشی در مدارس و دانشگاه فقط به رویکردهای درون‌سازمانی آن‌ها محدود نیست؛ بلکه مشارکت والدین و جامعه نقش تعیین‌کننده‌ای در ارتقای کیفیت آموزش دارد. وقتی پدر و مادر از برنامه‌های آموزشی فرزندانشان باخبر باشند و بتوانند با مدرسه در ارتباطی سازنده قرار گیرند، کودکان و نوجوانان نیز احساس حمایت بیشتری می‌کنند و انگیزه بالاتری برای یادگیری خواهند داشت.

والدین می‌توانند با کمک به فرزندان خود در انجام تکالیف، اجرای پروژه‌های علمی و ارائه دیدگاه‌های تکمیلی، فضای یادگیری در خانه را غنی سازند. همچنین، مشارکت در جلسات اولیا و مربیان و فعالیت در انجمن‌های اولیا و مربیان می‌تواند به هم‌افزایی هرچه بیشتر میان مدرسه و خانواده کمک کند. در این فضا، مشکلات احتمالی دانش‌آموزان شناسایی و در زمان مناسب رفع می‌شود.

از سوی دیگر، حضور نهادهای محلی و سازمان‌های مردم‌نهاد (NGOها) در حمایت از فعالیت‌های مدارس و دانشگاه نیز می‌تواند مفید واقع شود. این سازمان‌ها می‌توانند با اجرای طرح‌های آموزشی، پژوهشی و فرهنگی، فرصت‌های یادگیری بیشتری را برای دانش‌آموزان فراهم کنند. به‌عنوان نمونه، برگزاری جشنواره‌های علمی، مسابقات پژوهشی و اردوهای فرهنگی، فضای مناسبی برای کشف استعدادها و تشویق آن‌ها به فعالیت‌های تیمی و ریشه‌دار در جامعه محسوب می‌شود. در مجموع، هم‌افزایی بین مدرسه، دانشگاه، خانواده و نهادهای اجتماعی می‌تواند نظام آموزشی را به سمت پویایی و پیشرفت روزافزون هدایت کند.

بهره‌گیری از فناوری‌های نوین

یکی دیگر از عوامل تعیین‌کننده در تربیت نسل‌های آینده، استفاده مؤثر و هدفمند از فناوری‌های نوین در مدارس و دانشگاه است. عصر حاضر با پیشرفت‌های سریع در زمینه ارتباطات دیجیتال، هوش مصنوعی، آموزش الکترونیک (e-Learning) و… همراه شده است. استفاده صحیح از این ابزارها می‌تواند فرآیند یادگیری را تسهیل کند و انگیزه دانش‌آموزان و دانشجویان را برای مشارکت فعال در کلاس‌ها بالا ببرد.

به‌عنوان‌مثال، پلتفرم‌های آموزش مجازی به دانش‌آموزان اجازه می‌دهند تا خارج از کلاس درس هم با محتوای آموزشی در ارتباط باشند و از انواع منابع چندرسانه‌ای بهره‌مند شوند. در دانشگاه‌ها نیز، فناوری اطلاعات می‌تواند مسیر پژوهش را کوتاه‌تر و دقیق‌تر سازد و دانشجویان را به شبکه‌های علمی جهانی متصل کند. همین امر می‌تواند بستر مناسبی برای انجام پروژه‌های مشترک بین‌المللی و تعامل با اندیشمندان مطرح جهان فراهم آورد.

بااین‌حال، استفاده از فناوری نیازمند آموزش‌های مکمل نیز هست. معلمان، اساتید و دانش‌آموزان باید با روش‌های صحیح استفاده از ابزارهای دیجیتال و منابع آنلاین آشنا باشند تا بتوانند به جای اتلاف وقت، این ابزارها را برای یادگیری عمیق و توسعه مهارت‌های پژوهشی به کار گیرند. در واقع، فناوری به‌خودی‌خود هدف نیست؛ بلکه ابزاری است برای بهبود کیفیت آموزش در مدارس و دانشگاه. بنابراین ضروری است نهادهای آموزشی برنامه‌های راهبردی برای توسعه زیرساخت‌های فناوری، آموزش معلمان و اساتید و همچنین فرهنگ‌سازی در زمینه استفاده مسئولانه از فناوری داشته باشند.

چالش‌های پیش رو در نظام آموزشی

در کنار اهمیت بالای مدارس و دانشگاه در پرورش نسل‌های آینده، نباید از چالش‌هایی که در این مسیر وجود دارد غافل شد. یکی از چالش‌های مهم، عدم توازن در کیفیت آموزش میان مناطق مختلف است. در برخی مناطق شهری و مدارس پیشرفته، امکانات آموزشی و زیرساخت‌های فناوری به‌خوبی فراهم است؛ اما در بسیاری از مناطق محروم و کم‌برخوردار، شرایط مناسب برای تدریس و یادگیری وجود ندارد. این نابرابری می‌تواند منجر به شکاف آموزشی و در نتیجه شکاف اجتماعی و اقتصادی شود.

چالش دیگر، نحوه ارزشیابی از دانش‌آموزان و دانشجویان است. تمرکز بیش از حد بر آزمون‌های تستی و حفظیات، نه‌تنها روح خلاقیت را می‌کشد، بلکه منجر به ایجاد یک نگرش سطحی در یادگیری می‌شود. به همین دلیل، بسیاری از نظام‌های پیشرو در دنیا به سمت ارزشیابی‌های توصیفی، پروژه‌ای و مهارتی حرکت کرده‌اند. در کشور ما نیز، لازم است تحولاتی در این زمینه اتفاق بیفتد تا نتیجه آموزش به‌جای نمره صرف، به رشد شخصیت و توانمندی‌های عملی بیانجامد.

کمبود معلمان و اساتید متخصص، روزآمد نبودن برخی سرفصل‌های درسی، فشار اقتصادی بر خانواده‌ها و کمبود فرصت‌های شغلی برای فارغ‌التحصیلان از دیگر چالش‌های مهم است. این چالش‌ها تنها با یک عزم ملی و همفکری مداوم میان مدیران مدارس، اساتید دانشگاه و دیگر نهادهای ذی‌ربط قابل حل خواهد بود. همچنین، باید به جای رویکرد جزیره‌ای، نگاه جامع‌تری به نظام آموزشی داشت تا همه عناصر آن با یکدیگر هم‌افزا شوند.

راهکارها و پیشنهادها برای ارتقای نقش مدارس و دانشگاه‌ها

  1. بازنگری در محتوای درسی: سرفصل‌های آموزشی در هر دو مقطع مدرسه و دانشگاه باید با توجه به نیازهای روز جامعه و بازار کار طراحی شوند. همچنین تأکید بر آموزش مهارت‌های زندگی، کارآفرینی، ارتباطات و زبان‌های خارجی باید بیشتر شود.
  2. افزایش تعامل میان مدرسه و دانشگاه: طرح بازدیدهای دانش‌آموزی از دانشگاه‌ها، برگزاری نشست‌های مشترک میان اساتید و معلمان، و برپایی کارگاه‌های آموزشی مشترک، می‌تواند پیوند بین این دو مرحله آموزشی را تقویت کند.
  3. تقویت مهارت‌های نرم: در دنیای کنونی، مهارت‌هایی مانند مدیریت استرس، کار تیمی، تفکر خلاق و حل مسئله به‌اندازه دانش تخصصی اهمیت دارند. به همین دلیل، مدارس و دانشگاه‌ها باید فعالیت‌های فوق‌برنامه و کارگاه‌های ویژه‌ای برای توسعه این مهارت‌ها در نظر بگیرند.
  4. حمایت از معلمان و اساتید: تقویت جایگاه حرفه‌ای و معیشتی معلمان و اساتید و برگزاری دوره‌های ضمن خدمت روزآمد، می‌تواند انگیزه لازم برای تدریس و پژوهش را در آن‌ها زنده نگه دارد.
  5. سرمایه‌گذاری در فناوری آموزشی: ایجاد بسترهای الکترونیک، کتابخانه‌های دیجیتال و شبکه‌های هوشمند آموزشی، باعث تسهیل فرآیند یادگیری می‌شود. این سرمایه‌گذاری باید همراه با آموزش کافی برای بهره‌برداری صحیح باشد.
  6. توسعه ارتباط با صنعت و جامعه: دانشگاه‌ها می‌توانند با ایجاد تعامل نزدیک‌تر با صنایع و بخش‌های خدماتی، دانشجویان را با نیازهای واقعی بازار آشنا کنند. مدارس نیز می‌توانند از طریق برنامه‌های کارآموزی ساده یا بازدیدهای صنعتی، انگیزه دانش‌آموزان را برای یادگیری دروس مرتبط بالا ببرند.
  7. ارزشیابی‌های چندوجهی: دوری از آزمون‌های صرفاً تستی و حرکت به سمت ارزشیابی‌های پروژه‌محور، مصاحبه‌های علمی و ارزیابی عملکرد واقعی دانش‌آموزان و دانشجویان، می‌تواند کیفیت آموزش را ارتقا دهد.

نتیجه‌گیری

همان‌طور که بیان شد، مدارس و دانشگاه ستون‌های اصلی نظام آموزشی به شمار می‌آیند و تک‌تک اقدامات صورت‌گرفته در این دو نهاد، می‌تواند سرنوشت نسل‌های آینده را تعیین کند. مدارس باید با فراهم‌کردن بستر مناسب اجتماعی و اخلاقی، کودکان و نوجوانان را به ارزش‌های بنیادین زندگی جمعی آشنا سازند و عادت پرسش‌گری و خلاقیت را در آن‌ها پرورش دهند. دانشگاه‌ها نیز لازم است با تمرکز بر رشد علمی، پژوهشی و مهارت‌های تخصصی، نسل جوان را آماده ورود به بازار کار و عرصه‌های مدیریتی کنند.

اما فراموش نکنیم که این مسیر نیازمند هماهنگی و تعامل همیشگی میان مدارس و دانشگاه است. از سیاست‌گذاران و مدیران گرفته تا معلمان، اساتید، والدین و خود دانش‌آموزان و دانشجویان، همه باید در مسیر تحقق یک نظام آموزشی مترقی گام بردارند. بهره‌برداری درست از فناوری‌های روز، ترویج فرهنگ تحقیق و پژوهش، تقویت ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی و پیوند نزدیک بین تحصیل و نیازهای جامعه و صنعت، مجموعه عواملی هستند که می‌توانند کیفیت و اثربخشی نظام آموزشی را چند برابر کنند.

در دنیای امروز که تغییرات با سرعتی چشمگیر در حال وقوع‌اند، تنها کشورهایی قادر خواهند بود به‌روز و رقابتی بمانند که نظام آموزشی آن‌ها مترقی، منعطف و آینده‌نگر باشد. بنابراین، جا دارد مسئولان و عموم جامعه با درک صحیح جایگاه مدارس و دانشگاه ، سرمایه‌گذاری بر روی آموزش و پرورش را نه هزینه، بلکه نوعی سرمایه‌گذاری بنیادین تلقی کنند. اگر این رویکرد به شکل واقعی و عملی پیاده شود، می‌توان امیدوار بود که نسل‌های آینده نه‌تنها نیازهای علمی و اقتصادی جامعه را تأمین کنند، بلکه ارزش‌های والای انسانی و اخلاقی را هم در قلب خود حمل کرده و در جامعه ترویج دهند. چنین نسلی، بی‌گمان زمینه‌ساز رشد پایدار، توسعه فرهنگی و امنیت اجتماعی برای همه افراد جامعه خواهد بود.

دکمه بازگشت به بالا
آماده برای کشف ی سفر مجازی … ورزش با ساعت هوشمند عکاسی با طعم هدفون های 2023